جدول جو
جدول جو

معنی باغ تخت - جستجوی لغت در جدول جو

باغ تخت
(غِ تَ)
یکی از باغهای مشهور اصفهان درعصر صفوی که چهل هزار گز مربع وسعت داشته است. (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205). شاردن سیاح دورۀ صفوی از باغ تخت در سفرنامۀ خود نام میبرد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ تَ)
باغی در سر ریگ یزد: تقی الدین دادا محمد... ساباطی نقشین بر در باغ تخته و خانقاه ابرندآباد و... بساخت. (از تاریخ یزد چ افشار ص 87)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
صورت عربی تلفظ پای تخت. حاکم نشین. مرکز مملکت. کرسی. (از دزی ج 1 ص 49)
لغت نامه دهخدا
(غِ سَ)
کنایه از دنیا باشد. (آنندراج) (برهان) (هفت قلزم) (شعوری ج 1 ورق 150).
لغت نامه دهخدا
(دَ)
از قراء جره و قامور. (جغرافی غرب ایران ص 112). به مسافت کمی جنوبی اشفایقان و مزرعۀ نصیرآباد، حریم باغ دشت از موقوفات مدرسه منصوریۀ شیراز است. (فارسنامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان جره بخش مرکزی شهرستان کازرون که در 64 هزارگزی جنوب خاور کازرون بر کنار راه فرعی کازرون به فراشبند در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و دارای 142 تن سکنه و آب آن از رود خانه جره تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(غِ جَنْ نَ)
باغی بوده است به قزوین که آنرا باغ سعادت آباد نیز خوانده اند: سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانی در سال 1026هجری قمری به ایران آمد و در جمادی الثانی سال 1027 هجری قمری در باغ جنت قزوین بحضور شاه عباس بار یافت. رجوع به زندگانی شاه عباس اول ج 3 ص 276 و 281 شود
باغی است به شیراز از بناهای حاج میرزا ابوالحسن خان مشیرالملک و آنرا حدود سال 1260 هجری قمری ساخته است. (از فارسنامۀ ناصری ص 165)
نام محلتی در جنوب تهران نزدیک باغ فردوس
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز که در 74هزارگزی خاور زرقان و یک هزارگزی راه فرعی ارسنجان به کربال در جلگه واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 56 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَرْ رَ)
باغ یا قطعه زمین محصوری که در آن سبزی کارند. (لغت محلی گناباد، خراسان)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
قریه ای است پنج فرسنگی مشرق برازجان. (از فارس نامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است جزء دهستان گیلکان بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 21 هزارگزی خاور برازجان در دامنۀ جنوب باختری کوه گیسکان در جلگه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 381 سکنه و آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و مرکبات و بادام و گردو و شغل مردمش زراعت و قالی و گلیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِ سَ)
بادشدید. باد تند. باد پرطوفان. ریح عاصف. (منتهی الارب) (دهار). ریح صرصر. (منتهی الارب) (دهار) (ترجمان القرآن) : ریح زعزع، باد سخت جنباننده. (منتهی الارب) (دهار). ریح زعازع. ریح زعزعان. طیسل. خجوج. خجوجی. زهلق. هجوم. ریح ساهکه، باد سخت. ریح سیهک، باد سخت. ریح سهوک. تایب، باد تندی که پیش از باران وزد. ریح قاصف، باد سخت شکننده. (منتهی الارب) ، در تداول عوام، بدرد آمدن عضوی از اعضای آدمی. عضوی را باد گرفتن: زیر دنده هایم را باد گرفت. گلویم را باد گرفت، برای دفع گرمی هوا گرفتن. باد خوردن. (از مجموعۀ مترادفات ص 58)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
قریه ای است بفاصله 22 هزارگزی شمال علاقه داری درجه اول دولت آباد متصل به نهر رامگل که در علاقۀ حکومت درجه 2 شیرین تکاب مربوط بحکومت اعلی میمنه واقع است.
موقعیت جغرافیایی آن: ناحیه ای است بین دو خط 64 درجه و 52 دقیقه و 1ثانیۀ طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 39 دقیقه و 34 ثانیۀ عرض البلد شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(غِ تَ تِ قَ چَ)
باغی به سمرقند که امیر تیمور به تقلید از باغ تخت قراچۀ شیراز در سمرقند ساخت. ابن عربشاه گوید: انشأبستانا فی ضواحی سمرقند علی طریق کش و بنا به قصراً سماه تخت قراجا... (عجایب المقدور بنقل از سعدی تا جامی ص 220). علی اصغر حکمت آرد: باغ تخت قراچه در 40 هزارگزی سمرقند موجود و تفرجگاه ییلاقی مردم سمرقند است. رجوع به حاشیۀ از سعدی تا جامی، ص 220 شود
لغت نامه دهخدا
(غِ تَتِ ری یَ)
باغی است در جانب شمال شیراز به مسافت یک میل، در کنار تپه ای که اتابک قراچه والی مملکت فارس در سال 480 هجری قمری بر پشتۀ این تپه عمارتی ملوکانه ساخته نامش را تخت قراچه گذاشت و جدولی را از نهر اعظم شیراز جدا کرده از دامنۀ کوه شمالی شیراز در برابر این پشته رسانیده ’شتر گلوئی’ را از زیرزمین گذرانیده داخل این عمارت نموده حوض و باغچۀ آنرا آب داد و بعد از سالها خراب گشت. در 1208 هجری قمریآقا محمدخان قاجار بنائی بجای آن ساخت و به تخت قاجار معروف شد و بعدها فتحعلی شاه قاجار به دست خود سروی در آن باغ کاشت. (از فارسنامۀ ناصری ص 165). در ظفرنامه آمده است که امیرتیمور در یورش اول خود به شیراز در باغ تخت قراچه منزل گزید ’ج 1 ص 437’ و نیز درهمین کتاب است که امیر در راه مابین سمرقند و شهرکش در هفت فرسخی سمرقند باغی در سرکوه بنا نمود و آنرابتخت قراچه موسوم نمود. (از سعدی تا جامی ص 219)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا تخت
تصویر پا تخت
پایتخت، ملک، نشست، دارالملک، دار مملکت
فرهنگ لغت هوشیار
آبیاری زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
آب تخت، زمین آب تخت شده
فرهنگ گویش مازندرانی